پاسخ به بیانیه ی سرقت ادبی حمید هیراد
(کسی از ما اجازه ای نگرفته است).
جناب آقای حمید هیراد، هر بار خواستم با کلامی مختصر قائله را ختم کنم؛ عاملی بازدار شد. یک بار «شنودگان شما، با ابراز لطف هایی که به شما داشته» و ناسزایی که به ما روا داشته اند، یک بار مردمان کنارتان، از خانم شجاعی مورد تأییدتان گرفته، تا آقایان نقی زاده، و ناصری ای که انکار شد، با تماس های تلفنی، ادعّا و پست های خنده دار، و یک بار، خود شما با کنایه های خنده دار تر و عوام فریب... .
بی مقدمه، این بار، رک و راست، روی سخنم مستقیماً با شماست:
من، آریا صلاحی، نیز به عنوان عضو کوچکی از همین جامعه ی هنری که از آن حرف می زنید، با تضمین و استقبال هیچ مشکلی نداشته و ندارم؛ آن را انکار نکرده، و تکرار می کنم: خود بارها از آن در نوشته هایم بهره برده ام. اگر گفته ام (ازین پس من به هر احساس لاکردار مشکوکم / «که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکل ها» ) هیچ نیازی به ذکر نام «حافظ» نبوده است؛ و اگر هرجا گفته ام «من شعله ی کبریت را حس کرده بودم / آن شب که عکس یادگاری می گرفتیم» تا توانسته ام نام احسان افشاری عزیز را آورده ام. اگر احسان به جای تشویق، یک بار، حتّی گوشه ای نارضایتی نشان می داد، مطمئن باشید، بی هیچ بهانه ای عذرخواهی می کردم.
تا آنجا که سطح اطلاعات هرچند ضعیف من یاری می دهد، تضمین متعلّق به دنیای شعر بود، و نه موسیقی. شاید اگر شاعری شعری سروده بود و بیتی از من به میان آورده بود، (که آورده اند) و حتّی نه از گیومه ای خبری بود و نه اشاره ای (که متاسفانه اتّفاق افتاده است)، واکنش ها چنین نبود. امّا شما شاعر نیستید. شما شعری نسروده اید.
شعر معجزه نیست، و شاعران هم مقدّس نیستند؛ امّا با کنار هم قرار دادن ابیات دیگران و تغییر یک یا دو واژه از آن ها، شعر آفریده نمی شود. باور کنید مخاطبان شما، شما را همان خواننده و با همین صدا قبول دارند. لزومی نداشت شاعر باشید؛ و اگر چنین ادعایی ندارید، دست از نوشتن کلمه ی «شاعر» در پیش و پس نامتان بردارید.
شما اخیراً ادعا کرده اید که از شاعران کسب اجازه فرموده اید! و دلیل بهره گیریتان از تجربه ی شاعران معاصر؛ یادآوری ظرفیت های متفاوت شعر پارسی، معرفی متفاوت سروده ی شاعران، ارتقای صمیمیت کار، و ایجاد طیفی از نشاط اجتماعی بوده است.
پس بگذار آنچه را خود می دانی، و می دانید، به شما و آن ها که برایتان این متن را گردآورده اند یادآوری کنم:
1. شما از هیچ کس، هیچکس، کسب اجازه نفرموده بودید، نه تا وقتی که داد ما در آمد! نه تا وقتی من از پیام نقی زاده، وکیل شرکتتان (به اذعان خانم شجاعی)، خواستم از شاعران علناً عذرخواهی کرده و نامشان را در صفحه ی رسمی تان ذکر کنند. «انفرادی» درست چند روز بعد از این تماس منتشر شد، و «حسین جنّت مکان» اولین شاعری بود که از او نامی به میان آمد. می دانید و می دانیم، اگر آن اعتراضات و تماس ها نبود، چه بسا نام این عزیز هم اکنون بجای قرار داشتن زیر پست شما، امضای بیانه ی «نه به سرقت ادبی» می بود؛ و شاعران بعد از او... .
2. با زدن نوشته ی دیگران به نام خودتان، تغییرات غیر اصولی، حذف وزن و گاهی آرایه های ادبی از آن، و انتشار آن بین میلیون ها و میلیون ها مخاطب، چطور ظرفیت های متفاوت شعر پارسی را یادآور شده اید؟
3. معرفی دیگر باره و متفاوت سروده ی شاعران معاصر؟؟ برادر، شما اصلاً شاعری باقی نگذاشته اید؛ «شعر دزد دیده بودم، شاعر دزد نه!» اجازه بدهید این یک مورد را من برایتان ویرایش کنم: معرفی دیگر باره و نابهنجار سروده ی شاعران معاصر به نام «حمید هیراد» با هدف یکدست کردن تمام سروده های معاصر و حذف نام های غیرضروری (صاحبین اصلی اثر)
4. ماه ها و ماه ها، تقسیم دوستداران ادب و موسیقی به دو جبهه ی درگیر بر سر آنچه می توانست با یک عذرخواهی ساده و روشنگری اصلاً به وجود نیاید، رد و بدل شدن سیل عظیمی از فحش و ناسزا میان این دو، و تشویش اذهان عمومی، چقدر به ارتقای صمیمیت کار و نشاط اجتماعی کمک کرد؟
(محسن چاووشی یک بار به اشتباه شعری از «پریناز جهانگیر عصر» را به نام شهریار خواند؛ بلافاصله بار ها و بارها علناً عذرخواهی کرده و اشتباه سهوی اش را به بهترین حالتی که در توانش بود، جبران کرد).
یک عذرخواهی از شاعرانی که عمداً (یا حتّی به قول خودتان سهواً) از حرکت شما به داد آمده اند، مگر چقدر سخت است، که با وجود اینهمه حرف از عشق و ادب و عرفان و خدا به میان آوردن، حاضر شدید تخریب کنید، تهدید کنید، انکار کنید، مظلوم نمایی کنید، امّا تن به آن ندهید؟
«خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»
و از آن نغمه که بایست نباشد، فریاد...
#آریا_صلاحی
12 فروردین 1397 خورشیدی