با آرزوهای ترک خورده
تـو بند، هم سلّول نامردا
وقتی جوونیمونو گم کردیم
از غصّه ی نون شب فردا
این سهم ما از زندگیمونه
نسلی که هم آغوش غم ها شد
فوری نمک بارونمون کردن
تا زخم دلهامون یکم وا شد
درد یه دنیا تـو دلم حبسه
باور کن از شادی نمی نالم
تا چشم وا کردیم فهمیدیم
لشکر کشیده واسمون عالم
رنگای شاد رو لباسامون
سرخ و سیاهه، مثل این تقدیر
از دخترای تا ابد محروم
تا پسرای پیر بی تقصیر
ما نسل آهنگای غمگینیم
هم بغض فریادای تـو سینه
از بس که خُرد و خوارمون کردن
دیگه کسی ما رو نمی بینه
درد یه دنیا تـو دلم حبسه
من، از سرِ خوشی نمی نالم
تا چشم وا کردیم فهمیدیم
لشکر کشیده واسمون عالم...
آریا / مجموعه ترانه یک عنکبوت مُرده
۲ نظر
۲۲ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۹