ای ماهی آزاد دریایی
من شاعری از آن ورِ دشتم
حالا پس از سی قرن بی شعری
با حرف های تلخ برگشتم
می دیدمت یک عمر از ساحل
چشمت به ماه و غرق در آبی
آن اشک های حل شده در آب
یعنی که امشب هم نمی خوابی
دور و بَرت از گوشماهی پُر
گوشی برای حرف ماهی نیست
یعنی برای زندگی کردن
جز کوسه بودن، هیچ راهی نیست
باور نکن دستانِ یاری را
این کِرم های رخنه در قلّاب
تا یک قدم نزدیک تر باشی
می گیردَت از آب و تاب و خواب
من می شناسم این حوالی را
دریا برای تو خطر دارد
شرحش دهم سر درد می گیری
عشق این طرف ها دردسر دارد
کِی ماهتابَت می شود ماهی؟
چون یار شد با کوسه ای دیگر
باور نکن از عشق می گویند
لب های خیس از بوسه ای دیگر
یک تُنگِ تَنگ شیشه ای تا مرگ
باید از این بیهودگی در رفت
جای توی مهجور و عاشق نیست
دریای آلوده به تور و نفت
آرام باش آرام و بی حرکت
مغرور شو، مغرور امّا خوب
تا می شود دوری کن از تَن ها
این تُنگ های فاسد و معیوب
حالا پس از این هرکه پیش آمد
باید به رویش چشم ها را بست
این طعمه زیر تور خوابیده
پشت سر هر مزد، منّت هست....
#آریا_صلاحی
28/12/95
دیکتاتور من و داستان های دیگر . مجموعه داستان کوتاه . ویراست دوّم
زمستان 1393 / کتابخانه مجازی ایران / کتابناک
لینک دانلود از کتابخانه مجازی ایران