یک عنکبوت مُرده

وبلاگ شخصی آریا صلاحی

یک عنکبوت مُرده

وبلاگ شخصی آریا صلاحی

یک عنکبوت مُرده

حاصل تنهائی ام از جمع ها بیرون شده
عنکبوتی مُرده ام در تار خود مدفون شده
دل به چوپان بسته و خون خودم را خورده ام
آبروی گرگ های گله ام را برده ام
____________________

www.aria-salahi.ir
instagram/aria.salahi





پیام های کوتاه
  • ۳۰ خرداد ۹۴ , ۱۰:۳۸
    نذر
  • ۵ ارديبهشت ۹۴ , ۱۳:۴۹
    گاو
  • ۲۰ فروردين ۹۴ , ۲۰:۱۶
    هلن
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهارپاره معاصر» ثبت شده است


واگیر اریا صلاحی

 

با اینکه هنوز از تو، صد خاطره در سر بود

اندازه ی این نفرت، از عشق، قوی تر بود

همزاد مترسک ها، محدود به پایی سُست

من شعر نمی گویم، این درد دلم با توست

 

من شعر نمی گویم، یک بار مرا بشنو

دردی که به در گفتم، دیوار! مرا بشنو

من دل، تو خودِ منطق، من شعر، تو شب گردی

تو رفتی و من در گیر، درگیر که برگردی

 

ای دشمن فردایم، معشوقه ی دیروزی

آتش که نمی دانم، در پای که می سوزی

می خواستمت زیرا ، تو خواستنی بودی

دیروز خودت بودی ، امروز فقط دودی

 

حالا که تو ناراضی، گور پدر راضی

بشنو که تو هم روزی، می بازی از این بازی

یک روز دلت چون من، لک می زند و دیر است

تنهائی بعد از عشق، دردیست که واگیر است

 

یک روز که برگردی، سوی هوسی دیگر

می بینی ام این اطراف، درگیر کسی دیگر

می آیی و می بینی، آن کوه که کندی نیست

چیزی که عوض دارد، جای گله مندی نیست...


آریا صلاحی



۱ نظر ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۵۶



    «چهارپاره» یکی از قالب های جدید شعر پارسی محسوب می شود که آغاز آن را می توان دوره ی مشروطیت، و اوائل قرن بیستم میلادی دانست. آنچه که امروزه از آن به عنوان شعر چهارپاره یاد می شود، در حقیقت مجموعه ایست پیوسته از چند دوبیتی با معنای منسجم و در وزنی یکسان که برخلاف «دوبیتی»، مصرع نخست هر بند لزوماً قافیه ندارد. (امّا می تواند هم داشته باشد)

    به گفته ی برخی این قالب در حقیقت در موازات با «انقلاب ادبی» در ایران، و با الهام از شعر فرانسوی، و بخصوص شعر ویکتور هوگو به وجود آمده است، امّا در مورد اینکه نخستین سراینده ی چهارپاره در ایران دقیقاً چه کسی است، اختلاف نظر هایی وجود دارد. برخی «رشید باسمی» را با چهارپاره ی «هواپیما»، نخستین سراینده ی چهارپاره می دانند، برخی دیگر «ملک الشعرای بهار»، و برخی نیز «ابوالقاسم لاهوتی» را. امّا به هرحال از معروف‌ترین شعرایی که در این قالب طبع‌آزمایی کرده‌اند می‌توان از فریدون توللی،، فریدون مشیری، مهدی سهیلی و پرویز خانلری یاد کرد.

  در دهه ی اخیر، چهارپاره رواج بسیاری پیدا کرده و شاعران زیادی چهارپاره سروده اند که از معروف ترین های آن ها می توان به «علیرضا آذر» اشاره کرد. چهارپاره همچنین قالب رایج ترانه سرایی حال حاضر ایران می باشد.


آریا صلاحی/



۰ نظر ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۴۴

 

من مانده ام و یک سر آشوب ز تب

با مسئله ای، حل شده در قرصِ عصب

حالا که شب از «ستاره» هم خورد رکب

هر شعله، خیانت چراغ است به شب

 

با پستی دنیای پس از تو چه کنم؟

با مستیِ شعرواره ی نو چه کنم؟

یک گوشه خدا و همه جا شیطان هست

گندم که نبود، می دهد جو، چه کنم؟

 

بعد از تو خطاکار ترین انسانم

بعد از تو خطرناک ترین حیوانم

من مومم و روزگار، دستش در کار

هرطور که شکل می دهد، می مانم

 

اینجا همه قلعه اند، من سربازم

اینجا همه بُرده اند، من می بازم

حالا که تمام دشمنان دوست شدند

ناچار، به احساس خودم می تازم

 

با لشکر تشنه ی به خونم چه کنم؟

با کوه بلند بیستونم چی کنم؟

شیرین که شکست عهد خود را رد شد

فرهاد که مُرد... با جنونم چه کنم؟

 

از چشمه ی جاودان لعلت خوردم

در جان من افتاد ولی، پیری هم

هرکار که برنیامد از دستانت

از دست خدایان اساطیری هم...

 

با «مِهر» نشستم و از «آذر» گفتم

یک «بندهش» جدید،  از سر گفتم

زرتشت شدم، ولی به جای «مزدا»

از چشم همیشه مانده بر در گفتم

 

در دین «خدای عشق» در می آیی؟

اصلاً تو خدا باش دگر! می آیی؟

من مرد همیشه بی قرار و تو صبور

ای حوصله ی زیاد، سر می آیی؟

 

آنجا که کسی نیست، سرت مشغول است

اینجا همه هستند، ولی تنهایم

یک روز میاید که شبیه تو شوم

یه روز میاید؛ به خودم می آیم...

 

.......................................

آریا. ا. صلاحی / آذر / 93

۱ نظر ۱۲ آذر ۹۳ ، ۲۰:۴۲