جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ق.ظ
عروسک ها
وقتی هم آدم بزرگ ها خیلی خیلی حوصله یشان سر می رود، دوست دارند عروسک بازی کنند. دلشان می خواهد یک عروسک داشته باشند که بغلش کنند. وقتی گریه می کند ساکتش کنند. وقتی خوابش می آید روی پایشان تکان تکانش دهند و وقتی شکمش درد می گیرد شربت بریزند توی حلقش. بخاطر همین هم هست که آدم بزرگ ها بچّه دار می شوند. آخر بچّه کوچولوها، عروسک های دوران بزرگسالی اند. هرچقدر هم با آن ها بازی کنند کسی بهشان نمی خندد. اینطوری می شود که کلّی سر خودشان را گرم می کنند. تازه وقتی قیافه ی عروسکشان دلشان را زد، برایش لباس نو می خرند. وقتی هم که دیگر خیلی خیلی دلشان را زد یا عروسکشان بزرگ شد و دیگر توی بغلشان جا نشد، یکی دیگر به دنیا می آورند... .
آریاصلاحی
از متن داستان بلند شوالیه شرقی/ 1391