حاصل تنهائی ام از جمع ها بیرون شده عنکبوتی مُرده ام در تار خود مدفون شده دل به چوپان بسته و خون خودم را خورده ام آبروی گرگ های گله ام را برده ام ____________________
آریا ، یه سری درد ها واقعا درد دارن درد داره بعد از 6/7 سال کنار هم بودن ، درست لحظه ای که وقتشه به هم برسید دست زمونه از هم جداتون کنه خیلی درد داره وقتی میدونی بدون محدودیت دوستت داره ، درد داره وقتی نفس شده برات و به هم نمیرسید درد داره وقتی بخوای و بخواد ولی زورتون نرسه و همه چیز خراب بشه
درد داره دو سال از جدایی گذشته باشه ولی هنوز نتونسته باشی زندگیت رو مرتب کنی و برگردی به روال عادی
آریا ، میدونی چقدر درد داره عکس عشقت رو کنار نامزدش دست تو دست ببینی ؟ میدونی چقدر درد داره که از توی همون عکس هم از چشماش بخونی که خوشبخت نیست ؟ از توی همون عکس بفهمی که داره با نگاهش تورو صدا میکنه ؟ وقتی چند سال باهاش ، زندگی نه ، عشق کنی ! اون موقع حتی از توی عکس هم میتونی چشماش رو بخونی
من بدون اون میمیرم من واقعا دارم میمیرم
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.