جمعه, ۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۸ ب.ظ
ماه مجنون
«ماه مجنون»
گرچه امروز خودت دوری از این شهر و دیار
باز از خواب من خسته گرفتی تو قرار
نازنین، عید شده، وعده ی ما یادت هست؟
بخدا عید شده، فصل بهارست، بهار
میکُشم خاطره ی دوری و دلتنگی را
می کِشم نقش تو بر خاطره های دل زار
من همان خسته ی محکوم به حبس ابدم
به دو چشم تو اسیر و به هزاران مژه تار
ماه مجنون من، اینگونه مزن قید مرا
که هنوزم به تو و درد جفای تو دچار
.................
(آریا.ا.صلاحی – بهار 1392)
۹۳/۰۴/۰۶