مدرن
هنرمند و نویسنده در دنیای مدرن، دو مفهوم مُرده اند.
نقّاشان را دوربین های عکّاسی کشته است
و خطّاطان را، فوتوشاپ
مجسمه سازان را کارخانه ها به صلیب کشیده اند
و نویسندگان را، سینما
خوانندگان را افکت ها و تغییر ذائقه ها
و سُرایندگان را،
پست مدرن نویسانِ پدر ایجاز و
شهوت...
زندگی مدرن به روزمرگی می رود
و در دنیای روزمره،
جوک های غیراخلاقی دورن شبکه های اجتماعیست که ارزش دارد
نه رمان های چندصد صفحه ای ادبی، روی کاغذ...
دنیای روزمره، فایل های رایگان PDF ی می خواهد
که موفقیت روزمره را به تصویر بکشد؛
چطور جذّاب باشیم. چطور اعتماد به نفس داشته باشیم.
چطور آشپزی کنیم. چطور فرزندان زیبا داشته باشیم.
چطور موفّق باشیم. چطور ثروتمند شویم....
دم از شعر و ادبیات و تاریخ و فلسفه زدن
عقده های کسل کننده ی خودنمایان است...
در دنیای روزمره، «اشتغال» آن است که با جان مردم سر و کار دارد؛
قرصی برای مرگ
آبی برای شُرب
«تختی برای خواب»
دکتر شو،
که مردم هنوز ناچارند برای جانشان، زیرمیزی بدهند
امّا دیگر کسی برای «صدسال تنهایی»، پولی روی میز و پیشخوان کتابفروش نمی گذارد.
معمار شو،
که مردم هنوز هم چهاردیواری می خواهند
امّا «بی نوایان» هرگز برای کسی سقف نشده است
واعظ شو،
که مردم هنوز هم دوست دارند دروغ بشنوند
سیاستمدار شو،
که مردم هنوز می خواهند چپاول شوند...
جز اینها، هرچه که شدی
کاسه ی گدایی و جوراب سیاه زنانه ات را یادت نرود
دنیای روزمره، تاب مقدمه چینی و فلسفه بافی و در لفافه ندارد
سپید می خواهد، نه مثنوی
شهوت می خواهد، نه اخلاق
در هم پاشیدن می خواهد، نه ساختن
رد کردن می خواهد، نه اثبات
مسیر می خواهد، نه هدف...
بی رحمِ دلربائیست «دنیای مدرن»...
آریا صلاحی