حاصل تنهائی ام از جمع ها بیرون شده عنکبوتی مُرده ام در تار خود مدفون شده دل به چوپان بسته و خون خودم را خورده ام آبروی گرگ های گله ام را برده ام ____________________
تنهایی هربار تکه ای از مرا زنده زنده برای کودکانش میبرد دندانی را در کتف چپم حس می کنم دردی را که مثل علف های باغچه در من پخش می شود ترس دو دستش را به پنجره ی اتاقم گذاشته بودو مرا نگاه می کرد مورمورم می شود وقتی می ترسم از تنهایی مرگ هم رفته تا سر کوچه سیگار بخرد
تنهایی کوچکی زیر تخت دارد لب هایم را می خوردو بزرگ می شود یک دستم پشت مبل دست دیگرم پشت یخچال دارد خورده می شود مرگ که برگردد چگونه سیگار بکشیم
هربار تکه ای از مرا
زنده زنده
برای کودکانش میبرد
دندانی را
در کتف چپم حس می کنم
دردی را
که مثل علف های باغچه
در من پخش می شود
ترس
دو دستش را
به پنجره ی اتاقم گذاشته بودو
مرا نگاه می کرد
مورمورم می شود
وقتی می ترسم از تنهایی
مرگ هم
رفته تا سر کوچه سیگار بخرد
تنهایی کوچکی
زیر تخت
دارد لب هایم را می خوردو
بزرگ می شود
یک دستم پشت مبل
دست دیگرم
پشت یخچال دارد خورده می شود
مرگ که برگردد
چگونه سیگار بکشیم