ذهن یک نویسنده ی حقیقی،
ترکیبیست از مغز یک روانشناس،
یک شاعر، و یک انسان رنج دیده
بقیه، فقط می نویسند...
آریا صلاحی
ذهن یک نویسنده ی حقیقی،
ترکیبیست از مغز یک روانشناس،
یک شاعر، و یک انسان رنج دیده
بقیه، فقط می نویسند...
آریا صلاحی
هرروز کنار تو و هرشب به خیالت
آغوش تو را خواب نبینم،
چه ببینم؟
آریا صلاحی
اینجا، اتاق روح خودآزار ماجراست...
مسخ
شعر: آریا صلاحی
دکلمه: مهرداد وکیلی
www.aria-salahi.ir/declamatory
«انحراف» عنوان مجموعه ای از چند چهارپاره اس که از چند ماه پیش قرار شد با صدای دلنشین مهرداد وکیلی
که خودشون شاعر بسیار قابلی هستن اجرا بشه و در فواصل زمانی کوتاه،
یکی یکی در فضای مجازی منتشر بشن.
خوشحال میشم درصورتی که هر نظری راجع به کارهای منتشر شده یا پیشنهادی برای دکلمه های بعدی دارید،
در همین پست به گوش من و مهرداد وکیلی عزیز برسونید.
امیدوارم واژه ها بتونن حتّی ذرّه ای هم که شده،
حقّ آزار گوش های دوستان گرامیم رو ادا کنن.
مخلص/
فایل دکمه های اجرا شده، از آدرس زیر قابل دریافت اند:
www.aria-salahi.ir/declamatory
مدّتی ست شدیداً احساس نیاز به آرامش روحی می کنم
از خلاء ای پر شده ام که حاصل یکه نگری های اخیر است
احساس می کنم زندگی ام را تنها در یک بُعد خلاصه کرده
و تمام خود را نیز صرف همان بعد کرده ام..
مدتّ هاست که افکار، عمل، اهداف، و حتّی خیالاتم تنها و تنها در یک وجه از زندگی چند بعُدی انسان پیش می روند.
زندگی تک بعدی هم که
محکوم به پسرفت است.
شاید برنامه های زیادی داشته باشم
و بی شک راه درازی در پیش
امّا این روزها، دنیایم را درگیر خلاء های ریز و درشت بسیاری می بینم که شاید درمان خیلی هایشان
در مطالعه باشد...
مدّت هاست مطالعه نکرده ام
و باور کنید؛ زندگی بدون مطالعه، وحشتناک است
زندگی بدون مطالعه، زیستن با همان داشته های پیشین است
فکر کردن با همان تصوّرات قدیم
حرف زدن با همان جمله های کهنه
و نوشتن، با همان واژه های تکراریست...
ذهن انسان سیّال است
بایست شبیه رود در جریان باشد
بایست آبی بر آن جاری شود تا آبی از آن بیرون خروشد
زندگی بدون مطالعه،
گندیدن آب های کهنه را در مرداب ذهن به دنبال دارد...
این روزها، سخت برآشفته ام
ذهنی پریشان، غوطه ور در خیالات و اوهامی از گذشته و حال و آینده
افکاری بی دلیل و بی فایده...
آرامشی نیاز است
آرامشی طولانی، که ذهن پالوده شده را مهیّا کند
تا پذیرای داشته های تازه تر گردد...
آریا صلاحی
19 مهرماه 94
روزی که خطِ چشم تو دادند نشانم
من یک شبه قادر شدم از حفظ بخوانم
هرروز در آغوش حرا، زمزمه کردم
تو وحی شدی آیه به آیه، به لبانم
شاعر شده ام از، اَ اَ از... از تو بگویم
در وصف تو بند آمده اینطور زبانم
ارکان رسیدن به تو در دین من اینَست؛
باید بتوانم... بتوانم... بتوانم...
درمان تبم، بوسه ای از توست که عمریست
ویروس ترین عشقِ تو افتاده به جانم
من با تو بهشتی شدنم در خطر افتاد
آتش بکش آغوش و به دوزخ بکشانم
مرداب منم، غرق شو در من که ببینند
نیلوفر آبیست شکفتهَ ست میانم
فرق است میان همه با آنکه تو داری
من آمده ام، تا همه ی عمر بمانم...
آریا صلاحی
شاهبیتِ تمام اشعارم
در هجوم دو چشم مستت، مات
من، کویری که تشنه ی آب است
ای شمالی ترین خزر، لبهات...
آریا صلاحی
شناسنامه
ترانه: آریا صلاحی
خواننده: رامین ساور / محمّد یعقوبیان
نوازنده کلارینت: بابک یوسفی
لینک های دریافت:
متن ترانه در ادامه مطلب
بخت من طوریست که... حتّی بهشتی هم شَوم
می شود اوضاع آنجا، از سرم آشوب تر
یا خودم گم می شوم، یا اینکه پیدا می شود
حوری ام در حوض کوثر، پیش مردی خوب تر...
آریا صلاحی
منِ بعد از تو تماشا دارد
ریشه ای در شُرُف پوسیدن
کاش لبهای تو واگیر نداشت
دردسر داشت تو را...
طرح؛
صفحه ی اینستاگرام شعرخاص