باور نکنید شاعران «شگفتی» باشند
شعر، یک اختلال روانیست
که علائمش را در قالب واژه ها بروز می دهد.
غدّه ی بدخیمیست که در روح رشد می کند.
آن ها که نمی توانند خود را با جامعه شان وفق دهند،
عجیب فکر می کنند و افکار دیگران را غریب می بینند، به آن دچارند.
امّا لزوماً تمامشان شعر نمی گویند.
و لزوماً هر که شعر می گوید بیمار نیست
سه گروه اند:
بیمارانی که شعر می گویند
بیمارانی که شعر نمی گویند
و آن هایی که خودشان را به بیماری زده اند... .
آریا صلاحی
گرچه می خواهم تو را، امّا غرورم جای خود
خار خواهم شد به پایت نازنینم، خوار نه...
غارتگر
شعر: آریا صلاحی
دکلمه: محدثه شیرین
«گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه»
کاش قلباً مال من بودی و با اجبار، نه
گرچه می خواهم تو را، امّا غرورم جای خود
خار خواهم شد به پایت نازنینم، خوار نه!
از تو من خون جگرها خورده ام، رامم مکن
اینکه خونش داده ای، می میرد امّا، هار نه
گرچه در غارتگری از هندِ جانم، نادری
باج خواهم داد هرکس را ولی «افشار» نه
ناخداوندانه من را می فرستی سمت مرگ
وحی خواهد شد به من از قبر خود، از غار نه
کافرانه سیصد و یک بار دورم می زنی
قبله گاه مومنان خواهم شد و... کفّار نه
من به «در» گفتم که شاید بشنود «دیوار» هم
در شنید و عاشقم شد سال ها... دیوار نه
بی تو بی انگیزه، دست از هرچه بودم شسته ام
اشک هست و مَشک هست و رَشک هست و «کار» نه
دوستان و دشمنانم هر دو نیشم می زنند
اژدها پرورده ام در آستینم، مار نه
زجر دادی پیش ازین و می دهی و باز هم...
می شوم «دلسرد»، از این رابطه، بیزار نه
تا خدایی می کنی، صد معجزه خواهم سرود
هُرم آغوش تو توحیدست، عذاب النّار نه!
آریا و... عاشقانِ پیش ازین و بعد از او
سخت می میرند وقتی «عشق» باشد، «یار» نه...
«آریا صلاحی»
بهمن ماه نود و چهار
ع. ش. ق (1)
قسم به قلم، که عشق حیله ای بیش نیست (2)
ای کسانی که به چشمانش ایمان آوردید،
پس بترسید از روزی که برایش جادوئی نیستید (3)
یا برایتان، جادوئی ندارد (4)
همانا عادت، قاتلِ احساس است (5)
سوره عشق
آریا صلاحی
یکی از موفقترین بازیهای استراتژی محض چند سال اخیر در سطح جهانی Hive نام دارد.
در این بازی هر بازیکن تعدادی مهره دارد که شکل کاشی های شش ضلعی دارند.
هر کاشی تصویر یک حشره را رو خود دارد. در طول بازی کاشی ها کنار هم قرار میگیرن
و سپس طبق قوانین خاصی حرکت می کنند.
بسته به نوع حشره روی هر کاشی، نحوه حرکت هر کاشی متفاوت است.
هدف هر بازیکن در بازی محصور کردن کامل «زنبور ملکه» حریف است.
(منبع مطلب: سایت baazihaa.com )
توضیحات:
از فایل پی دی اف درون پوشه با عنوان HIVE Tiles در سایز دلخواه روی یک کاغذ سخت پرینت رنگی گرفته،
یا پس از پرینت روی یک کاغذ معمولی روی یک کارتن یا شاسی سخت بچسبانید.
سپس کاشی ها(مهره های بازی) را با دقت برش زده و از یکدیگر جدا کنید.
پس از مطالعه ی دقیق قوانین بازی موجود در فایل پی دی اف مربوطه،
از انجام یک بازی استراتژیک دونفره لذّت ببرید... .
آ. صلاحی
سرگذشتم بعدِ تو تکراری و یکدست بود
یک طرف بیراه بود و یک طرف بن بست بود
بارها از این و آن یاری طلب کردم ولی
اوّلین و آخرین پاسخ به حرفم «شصت» بود
چون سزار روم، خیلی دیر فهمیدم که آوخ...
دوستم در قتل من با دشمنان همدست بود
بی تو در جا میزنم در آنچه هستم تا کنون
بی تو من جا میزنم از آنچه می بایست بود
دوش دردم را به مسجد بردم امّا قفل بود
طفلکی شیخ محل، آن ساعت شب، مست بود
بعد ازین ای «مرگ» لَختی هم تو با ما یار باش
زندگی در بهترین تفسیر ممکن، «پست» بود
آریاصلاحی
7/دی/1394
آخرین دکلمه از آلبوم انحراف
انحراف
شعر: آریا صلاحی
دکلمه: مهرداد وکیلی
دانلود دیگر دکلمه های آلبوم؛
www.aria-salahi.ir/declamatory
ماه مجنونِ من نخواهی ماند...
بی مرگ
شعر: آریا صلاحی
دکلمه: مهرداد وکیلی
دریافت دیگر دکلمه های آلبوم انحراف؛
www.aria-salahi.ir/declamatory
عین مومی به دستهای خدا
شکل هنجار نا بهنجاری
برده ی جبرهای بی پایان
حاصل عقده های تکراری
خلقتی از تبار خاک و خیال
برده ی بی مواجبی در یوغ
اتّفاقی میان جنّ و ملک
گونه ی پستِ بهترین مخلوق
در تناقض، میان حیوانات
در رقابت، میان همجنسان
از سقوطی برای هیچ شدن
آدمی بین این همه انسان
تا کجا دست و پا زدن در وهم
هرچه دیدی و خوانده ای در نقض
پاره کن این کلاف کَک زده را
تف کن این روح مُرده را از مغز
ما دوتا اشتباهِ مجهولیم
نطفه ی درد و زجر، از آغاز
مُرده کرمی که دفن خواهد شد
لای این پیله های بی پرواز
چقَدَر بار، بارمان کردند
از زمین ای زمان، منم، کافیست
از جهانم کناره می گیرم
جانِ در رفته از تنم، کافیست
از گل و لای ساختی که مگر
در پی عشق، تا لجن بروم
من که پاخوردم از تمام جهان
باید از دست های من بروَم
باید از این بهشت هم در رفت
روحِ از جان بُریده را بشنو
از سقوطی سیاه می آیم
از نیِستان بریده را بشنو...
آریا صلاحی
مرگ گودو
شعر: آریا صلاحی
دکلمه: محدثه شیرین
(متن شعر در ادامه ی مطلب)